حضور فرهنگ در سیاست خارجی دولتها، تنها از طریق تأثیر گذاری غیر مستقیم بر
تعیین هویت ملی و فهم جایگاه خود نسبت به دیگران در جهان رخ نمیدهدبلکه
تأثیر گذاری مستقیم فرهنگ و هویت ملی در سیاستهای فرهنگی بین المللی یک
کشور، کاملامشهود است. رویکردهای فرهنگی سیاست خارجی - دیپلماسی فرهنگی- در
میان بقیه ابزارهای سیاست خارجی بیشترین تأثیر پذیری را از مولفه هویتی
دارد. در میان اصطلاحات مختلف، اصطلاح دیپلماسی عمومی[12] (دیپلماسی مردم
محور) در مفهوم آمریکایی خود به گونهای فراگیر شامل هر دو گونه دیپلماسی
فرهنگی و ارتباطی بوده و به کاربرد ابزارهای بین فرهنگی و ارتباطات بین
المللی در سیاست خارجی معطوف میشود.
کتاب فرهنگ اصطلاحات روابط بین المللی که
به وسیله وزارت امور خارجه آمریکا منتشر شده است دیپلماسی عمومی را
برنامههای مورد حمایت دولت تعریف کرده است که با هدف اطلاع رسانی یا تأثیر
گذاری بر افکار عمومی در کشورهای دیگر انجام و شامل انتشارات، تصاویر
متحرک، مبادلات فرهنگی، رادیو وتلویزیون میشود (US. Dep،1987:85 ) از نظر
سازمانی، مارتین منینگ[13] کتابدار ارشد اسناد دیپلماسی عمومیوزارت امور
خارجه آمریکا تصریح میکند که دیپلماسی عمومیشامل
پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع) » شماره 21 (صفحه 240)
برای مشاهده ادامه مطلب روی اون فلش زرد بالا سمت چپ زیر تاریخ کلیک کنید
کیگلی ابزارهای نفوذ یک کشور بر کشور دیگر
را به دو دسته رسمیو غیر رسمی تقسیم کرده است او دخالت آشکار[19] نظامی
را زیر بخش نفوذ رسمی و کمک اقتصادی، کمک نظامی، دخالت پنهان[20]
اطلاعاتی و در نهایت نفوذ آشکار[21] یا دیپلماسی عمومی را زیر بخش نفوذ
غیررسمی بر شمرده است. کیگلی دیپلماسی عمومی را معادلی مودبانه تر برای
واژه تبلیغات و به معنای گسترش نظام مند اطلاعات به منظور تأثیر گذاری بر
افکار عمومی تعریف میکند (123-Kegley،1991:120).
پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع) » شماره 21 (صفحه 241) دلانی، دیپلماسی عمومی
را از دیدگاه روابط عمومیبین المللی[22] «روش تأثیر گذاری مستقیم یا غیر
مستقیم دولت، افراد و گروههای خصوصی بر نگرشها و افکار عمومی مؤثر بر تصمیم
سازی در سیاست خارجی کشور دیگر»تعریف کرده است (Delaney،1968،p. 3).
سرانجام میتوان به تعریف آژانس اطلاعات ایالات متحده اشاره کرد که
دیپلماسی عمومی را به معنای تقویت منافع ملی از طریق شناخت، اطلاع رسانی و
تأثیر گذاری بر مردم کشورهای دیگر و گسترش گفتگو میان شهروندان و نهادهای
یک کشور و همتایان خارجی آنان تعریف میکند[23].
اگر بخواهیم به اصطلاحات رشته ارتباطات
وفادار بمانیم نباید فراموش کنیم که شاید برای نخستین بار لئونارد دوب بود
که در سال 1948 برای بیان شکل ویژهای از ارتباطات که هدف آن آماده سازی
ذهن مخاطب برای پذیرش منویات آینده تبلیغاتگر است از اصطلاح «شبه
تبلیغات[24]» استفاده کرد (Doob،1966:346-351). جان مارتین مدیر تحقیقات
آژانس اطلاعات آمریکا شبه تبلیغات را «ارتباطات تسهیلگر[25]» مینامد و آن
را فعالیتی تعریف میکند که برای باز نگاه داشتن خطوط ارتباطی و حفظ تماس
به هنگام نیاز در جریان تبلیغات مورد بهره برداری قرار میگیرد. ارتباطات
تسهیلگر معمولا با شیوههایی نظیر پخش اخبار رادیویی، فعالیتهای مطبوعاتی،
کتابها، جزوات، پیایندها، برنامههای فرهنگی، نمایشگاهها، فیلمها،
سمینارها، کلاسهای آموزش زبان خدمات مرجع و تماسهای فردی و اجتماعی انجام
میشود و هدفهای آن بیشتر پیام آفرینان رسانهای و رهبران فکری و فرهنگی
بالفعل یا بالقوه جوامع دیگر هستند. اگر چه ارتباطات تسهیلگر ممکن است جلوه
تبلیغاتی نداشته باشد ولی در راه ایجاد نگرش مثبت نسبت به یک تبلیغاتگر
خاص در میان مدت بسیار کارآمد تلقی میشود و کاملا با مفهوم دیپلماسی
عمومیهمسویی دارد Jowett & O''Donnell، 1986:20)).
امروزه دیپلماسی عمومی رسما به آموزش عالی راه پیدا کرده است. در آمریکا یک
مرکز اختصاصی به نام «مرکز مورو برای مطالعات اطلاع رسانی و ارتباطات بین
المللی» برای آموزش و پژوهش در باره دیپلماسی عمومی در دانشگاه تافت تأسیس
شده است.[26] برنامه ارتباطات بین المللی در مدرسه خدمات بین المللی در
دانشگاه آمریکن اولین برنامه درسی آمریکایی بود که فرهنگ را به عنوان جزء
لاینفک روابط بین الملل مورد توجه قرار داد (مولانا، 1382) و مدرسه
ارتباطات آننبرگ در دانشگاه کالیفورنیای جنوبی[27] دروسی را در این زمینه
ارائه میکند[28]. در انگلستان نیز در انستیتوی مطالعات ارتباطی وابسته به
دانشگاه لیدز در سطح کارشناسی ارشد درسی به نام «دیپلماسی عمومی، تبلیغات
و عملیات روانی تدریس میشود[29].
فرهنگ و ارتباطات در عرصه سیاست خارجی، دو مفهوم مستقل ولی به شدت مرتبط با هم هستند. در متون مربوط به سیاست بین المللی معمولا وقتی سخن از اِعمال سیاست خارجی به میان میآید، در کنار ابزارهای نظامی، اقتصادی ودیپلماتیک، فصلی نیز به ابزارهای فرهنگی و ارتباطاتی اختصاص داده میشود (palmer،1969:132-109قوام، 1370: 196-194). اهمیت این ابزارها در حدی است که کتابهای متعددی صرفاً در همین زمینه منتشر شده است (Roach،1993،Jacquin-berdal1998،Chay،1990، Arbatov،1973). یکی از صریحترین اسناد در مورد شکل گیری اقدامات فرهنگی و ارتباطی در خدمت سیاست خارجی مربوط به کمیته مرکزی اطلاعات بریتانیا در اوایل دهه 1950 است. در این سند چنین آمده است: «فراهم کردن اطلاعات در باره کشور به گونهای که در خارج، سیاستهای آن درک و پذیرفته شود، همواره بخشی از وظایف هیئتهای دیپلماتیک ما بوده است. بهاین ترتیب کار اطلاع رسانی سابقهای به درازای خود دیپلماسی دارد. پیش از این کافی بود دیپلماتها خود را با دنیای رسمیکوچک و کسانی که با آنها تماس شخصی داشتند مرتبط کنند اما مسئله جدید، تبلیغات و ضد تبلیغات در شکلها و اندازههایی است که اکنون شاهد آن هستیم. توسعه شیوههای تودهای ارتباطات با گسترش تبلیغات توأم شده و دولتها توانستهاند از این شیوهها و ابزارها برای تأثیر گذاری بر افکار عمومی در کشورهای دیگر به منظور کسب پشتیبانی از سیاست خارجی خود بهره گیری کنند (Alleyne،1995:98). »
اگر چه در دیدگاهی عمومی کلیه فعالیتهای بین المللی که خارج از حوزههای سیاست، اقتصاد و نظامیگری انجام میشود در مقوله تبلیغات بین المللی[30] جای میگیرد[31]. اما از جنگ جهانی اول تا کنون- برای بیان چگونگی گسترش نفوذ یک کشور در میان مردم کشورهای دیگر- دو رویکرد ارتباطات بین فرهنگی و ارتباطات بین المللی مورد توجه قرار گرفته است. اصطلاحات جنگ روانی، نبرد افکار، عملیات روانی، نبرد اطلاعاتی، اطلاعات بین المللی، اطلاعات استراتژیک، دیپلماسی رسانهای و روابط عمومیبین المللی در زمره مفاهیم مرتبط با رویکرد ارتباطات بین المللی شناخته میشوند و اصطلاحات روابط فرهنگی، دیپلماسی فرهنگی، ارتباطات فرهنگی بین المللی، برنامههای فرهنگی بین المللی، همکاریهای فرهنگی بین المللی، تبادل شهروندان[32]، تبادلات فرهنگی، علمی و آموزشی در زمره مفاهیم مرتبط با رویکرد ارتباطات بین فرهنگی تلقی میشوند. اگر چه هر دو رویکرد در خدمت پشتیبانی اهداف سیاست خارجی قرار دارند ولی هر یک دارای کار ویژههای خاص خود هستند و در شرایط مختلف به عنوان مکمل یا جایگزین یکدیگر به کار گرفته میشوند. بهاین ترتیب دو گونه دیپلماسی قابل بازشناسی است اول دیپلماسی فرهنگی که مبتنی بر رویکرد ارتباطات بین فرهنگی است و دوم دیپلماسی ارتباطی که مبتنی بر رویکرد ارتباطات بین المللی است.مهمترین تفاوت ارتباطات بین فرهنگی با ارتباطات بین المللی آن است که اولی اغلب مبتنی بر ارتباط بی واسطه، حضوری و رودر روی یک فرد یا گروه با فرهنگ دیگر و دارای فرآیندی کند و آثاری پایدار است و در مقابل ارتباطات بین المللی نه تنها بر این شیوه تکیه میکند بلکه علاوه بر آن مبتنی بر ارائه تصویری از یک فرهنگ از طریق وسائل ارتباط جمعی برای مخاطبان فراگیر از فرهنگهای دیگر است و دارای بردی وسیع، فرآیندی سریع و آثاری گذراست. به همین دلیل در بسیاری از کشورها از جمله انگلستان و آمریکا جایگاه سازمانی اقدامات و برنامههای موسوم به روابط فرهنگی بین المللی - که مبتنی بر رویکرد ارتباطات بین فرهنگی است - از برنامهها ی اطلاع رسانی - که مبتنی بر رویکرد ارتباطات بین المللی است - تفکیک شده است (Sablosky،1999:60).