بسم الله الرحمن الرحیم
وابستگی سیاست به فرهنگ و ارتباطات
بخش 1
برای توضیح هر نظریه ای ابتدا باید محور اصلی و تعاریف مشخص شود و ما نیز برای بحث پیرامون موضوعمان نیاز به تعریف مفاهیم فرهنگ و سیاست داریم. اگرچه دو مفهوم یاد شده دارای تعاریف متعددی هستند.
برای مشاهده
ادامه مطلب روی اون فلش زرد بالا سمت چپ
زیر تاریخ کلیک کنید
در ادب فارسی، فرهنگ به معنای مختلفی چون دانش، علم، معرفت، ادب، تربیت، هنری آموختن و به کار بستن، آموزش و پرورش، آداب، بینش و ایدئولوژی مذهبی آ مده است. در زبان عربی هم «ثقافه» به معنی ادب، عقل، دانش، بزرگی، حکمت و هنر است. کم تر مفهومی به اندازه فرهنگ در حوزه علوم اجتماعی در معرض تفسیرها و تعبیرهای گوناگون بوده و سبب تنوع معنایی آن شده است. از بین تعاریف فرهنگ «هرسکویتس» به 250 تعریف و «کروبر» به 300 تعریف پیرامون آن اشاره مینماید و گاه رقم 400 تعریف را نیز برای فرهنگ ذکر کردهاند که ما به مهمترین تعاریف آن بسنده مینماییم.
«ماگارت مید» مردم شناس نامدار، فرهنگ را مجموعهای از رفتارهای آموختنی، باورها، عادات و سنن که مشترک میان گروهی از افراد است و به گونه ای متوالی توسط دیگران که وارد آن جامعه میشوند آموخته و به کار گرفته میشوند تعریف کرده است.
«آنتونی گیدنز» فرهنگ را متشکل از باورها، اعتقادات، رفتارها و آنچه که سبک و سیاق زندگی نامیده میشود و نیز بازتاب آن در آنچه که تولید میشود، میداند.
و اما تعریف سیاست؛ واژه سیاست در لغت به معنى پاس داشتن ملک، حراست و نگهدارى، حکم راندن، رعیت دارى، ریاست، داورى، مصلحت، تدبیر، تادیب، دوراندیشى، قهر کردن، شکنجه، عذاب، عقوبت، عدالت و غیره آمده است.
فرهنگهاى سیاسى تعاریف مختلفى از سیاست ارائه کرده که تعدادى از آنها بازگو مىشود:
1- سیاست
politic به معناى آنچه مربوط به شهر، اداره آن و متعلقات آن است.[1]
2- سیاست، فن حکومت
بر جوامع انسانى است.[2]
3-سیاست اخذ تصمیم درباره مسائل ناهمگون است.[3]
4-سیاست توزیع اقتدارآمیز ارزشهاست.[4]
خطاط