خط خطی های سیاسی و فرهنگی یک دانشجو

۳۱ مطلب با موضوع «مطلب جالب روز» ثبت شده است

اندر حکایت نافرمانی خدا و امید به بهشت

مولای لقمان به او دستور داد که در زمینش، برای او کنجد بکارد؛ ولی او جو کاشت. وقتی زمان درو فرا رسید، مولا گفت: چرا جو کاشتی، در حالی که من به تو دستور دادم که کنجد بکاری.

لقمان گفت: «از خدا امید داشتم که برای تو کنجد برویاند.»

مولایش گفت: مگر این ممکن است؟

لقمان گفت: «تو را می‌بینم که خدای متعال را نافرمانی می‌کنی، در حالی که از او‌ امید بهشت داری؛ لذا گفتم شاید آن هم بشود

آنگاه، مولایش گریست و به دست او‌ توبه کرد و او را آزاد ساخت.۱

 

۱. #محبوب_القلوب: جلد ۱، صفحه ۱۹۷.

 

#محمد_محمدی_ری_شهری

با همکاری #مهدی_غلامی

#حکمت_نامه_لقمان

#جعفر_آریانی

نشر دارالحدیث

صفحه ۵۴.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خطاط

نظر امام خمینی(ره) درباره آخوند فاسد!

امام خمینی (ره): آنقدر صدمه‌ای که اسلام از یک "آخوند فاسد" می‏خورد، از محمدرضا [شاه] نمی‏خورد! در روایات هست که آخوند فاسد و ملاّی فاسد در جهنم، از بوی تعفنش اهل جهنم در عذاب هستند. در این دنیا هم از بوی تعفن بعض از آخوندهای فاسد، دنیا در عذاب است.

ما طرفداری از عمامه نمی‏کنیم؛ ما طرفداری از اسلام می‏کنیم. این اسلام پیش شما باشد، معظم هستید. پیش هر کس باشد، معظم است.

عمل نکردن به اسلام و خیانت کردن به اسلام [از] معمم باشد بدتر است از آن کسی که غیرمعمم باشد؛ برای اینکه ضررش به اسلام بیشتر از دیگران است... و این کلمه را من بگویم، خدای متعال می‏داند که من نسبت به آخوندهای فاسد آنقدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم.

ساواکی پیش من محترم‌تر است از آخوند فاسد!

 

#سید_روح_الله_موسوی_خمینی

#امام_خمینی

#صحیفه_نور

جلد ١٠‌، ص ٢٧٩.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خطاط

ملاقات شهید نواب صفوی و شاه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

🌹شهید سید مجتبی نواب صفوی🌹

 

 

💠شجاعت 💠

 

 

قرار شد با شاه ملاقاتی داشته باشد. همان روز ملاقات ، مطلبی بر علیه حجاب در روزنامه ها چاپ شده بود. قبل از اینکه پیش شاه برود درباریان می خواستند آداب و رسوم و تشریفات در حضور شاه بودن را یاد او بدهند !!! و هر بار او با قاطعیت میگفت: "خودم بلدم چطور رفتار کنم!" وقتی داخل شد ... صدای روی میز کوبیدن آمد !

ایشان محکم روی میز میکوبید و میگفت: "مگه مسلمون نیستین ؟! چرا میزارین این مطالب چاپ بشه؟!" و کلی از نحوه اداره کردن کشور انتقاد کرد و رفت . بعد از رفتنش شاه مضطرب شده بود. گفت :" این سید! مثل یک افسری که با سرباز زیر دستش صحبت میکنه با من صحبت کرد! اصلا انگار نه انگار که شاهی هست!"

خدایا جسارت مقدس نواب به ما عطا بفرما !

 

راوی : محمود جم

کتاب "به یاری خداوند توانا" ص55
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خطاط

پیامبر(ص) و مرد بیابانی

✳️ عرب بیابانی از هیبت پیامبری که همه قبایل به او ایمان آورده بودند، لکنت گرفته بود. آمده بود جمله‌ای بگوید و نتوانسته بود و کلماتش بریده بریده شده بود.
رسول‌الله از جایش بلند شده بود. آمده بود نزدیک و ناگهان او را در آغوش گرفته بود؛ تنگ تنگ. آن طور که تن‏شان تن هم را لمس کند. در گوشش گفته بود: «من برادر توام»؛ «اَنَا اَخُوک». گفته بود فکر می‏کنی من کی‌ام؟ فکر می‏کنی پادشاهم؟ نه! من آن سلطان که خیال می‏کنی نیستم. «من اصلاً پادشاه نیستم»؛ «لَیسَ بمَلک». من محمّدم. پسر همان بیابان‌هایی هستم که تو از آن آمده‌ای. «من پسر زنی هستم که با دست‌هایش از بزها شیر می‌دوشید.» حتی نگفته بود که پسر عبدالله و آمنه است. حرف دایه صحرانشینش را پیش کشیده بود که مرد راحت باشد. آخرش هم دست گذاشته بود روی شانه او و گفته بود: «آسان بگیر! من برادرتم.» مرد بیابانی خندید و صورت او را بوسید: «عجب برادری دارم».

 #فاطمه_شهیدی
#خدا_خانه_دارد
روایتِ "من پادشاه نیستم"
#دفتر_نشر_معارف
صفحه ۲۸.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خطاط

زن خواننده و پیامبر(ص) پس از جنگ بدر

زنى به نام "ساره" که وابسته به یکى از قبائل مکه بود، از مکه به مدینه‌ خدمت رسول خدا "ص" آمد، پیامبر "ص" به او فرمود: آیا مسلمان شده‌اى و به اینجا آمده‌اى؟ عرض کرد نه.
فرمود: به عنوان مهاجرت آمده‌اى؟
گفت: نه.
فرمود: پس چرا آمدى؟
عرض کرد: شما اصل و عشیره ما بودید، و سرپرستان من همه رفتند، و من شدیداً محتاج شدم نزد شما آمده‌ام تا عطایی به من کنید و لباس و مرکبى ببخشید.
فرمود: پس جوانان مکه چه شدند؟ (اشاره به اینکه آن زن خواننده بود و براى جوانان خوانندگى مى‌کرد).
گفت: بعد از واقعه بدر، هیچکس از من تقاضاى خوانندگى نکرد، (و این نشان مى‌دهد ضربه جنگ بدر تا چه حد در مشرکان مکه سنگین بود).
حضرت "ص" به فرزندان عبدالمطلب دستور داد، لباس و مرکب و خرج راهى به او دادند.

#ناصر_مکارم‌_شیرازی و جمعی از نویسندگان
#تفسیر_نمونه
#دارالکتب_الاسلامیة
ج۲۴، صص ۸و۹
ذیل آیه ۱ سوره ممتحنه

همین مضمون در تفسیر مجمع البیان، الشیخ الطبرسی ، ج۹، ص ۴۴۵.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خطاط

انداختن شبهه بین مردم از نظر حاج آقا مجتبی تهرانی

✳️ به قول ما طلبه‌ها «إن قُلت»! اگر بگویی «من شبهه را در جامعه منتشر می‌کنم، تو برو جوابش را بده»؛ (إن‌شاء الله این حرف از خباثتت نباشه! از روی بی سوادی و نفهمیت باشه!)

برای مشاهده ادامه مطلب روی اون  فلش زرد بالا سمت چپ زیر تاریخ کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خطاط

"بزن بزن" نمایندگان مجلس در واکنش به شعرخوانی یک نماینده مجلس


❌❗️❌ "بزن بزن" نمایندگان مجلس در واکنش به شعرخوانی یک نماینده مجلس
در حالی که سید شریف حسینی قصد داشت، نطق میان‌دستور امروز خود را با قطعه شعری از قیصر امین‌پور آغاز کند، واکنش عجیب و نامتعارف تعدادی از نمایندگان حاضر در صحن، منجر به واکنش محمدرضا باهنر شد.

بر این اساس، هنگامی که نماینده مردم اهواز در ابتدای نطق میان‌دستور امروزش گفت که «حرف‌ها دارم اما... بزنم یا نزنم؟» برخی از نمایندگان یکصدا فریاد زدند «بزن بزن» که این مسئله منجر به واکنش باهنر شد.

محمدرضا باهنر بلافاصله پس از متوقف‌کردن نطق سیدشریف حسینی، گفت: دوستان دقت کنند. بعضی اوقات نمایندگان می‌خواهند مطالبشان را با شعر بیان کنند. لطفاً شما سکوت کنید و ابراز احساسات نکنید.

با این حال، هنگامی که این نماینده اهواز پس از درخواست از همکارانش برای این‌که جلوی احساساتشان را بگیرند، قرائت نطقش را از سر گرفت و گفت که «حرف‌ها دارم... اما بزنم یا نزنم / با تو‌ام، با تو خدایا بزنم یا نزنم؟! / گفته‌بودم که به دریا نزنم دل، اما / کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟!» بار دیگر نمایندگان پس از پایان هر بیت، بی‌تفاوت نسبت به هشدار رئیس جلسه امروز مجلس، فریاد زدند: «بزن بزن»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خطاط

نحوه مطالعه شهید آیت الله سید محمد باقر صدر


✳️ کسی از استاد شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر می‌پرسد: اگر کسی از شما بپرسد که سید محمدباقر صدر چطور سید محمدباقر صدر شد، چه پاسخی می‌دهید؟
شهید صدر: محمدباقر صدر یعنی ١٠درصد مطالعه و ٩٠درصد اندیشیدن.
- شما در روز چند ساعت مطالعه می‌کنید؟
شهید صدر: این طور نپرس. بپرس: در شبانه‌روز چند ساعت از عمرت را با کتاب سپری می‌کنی؟
- این دو سؤال چه فرقی با هم دارند؟
شهید صدر: اگر از من بپرسی در روز چند ساعت مطالعه می‌کنی، خواهم گفت روزی ٨ یا ١٠ ساعت. اما اگر از من سؤال کنی که چند ساعت با کتاب هستی، خواهم گفت: در تمام مدت بیداری با کتاب هستم؛ وقتی در خیابان راه می‌روم، وقتی در مغازه گوشت‌فروشی منتظرم، وقتی سر سفره غذا نشسته‌ام، وقتی در بسترم و می‌‌خواهم بخوابم، در همه این حالات مسئله‌‌ای در ذهنم هست و به حل آن فکر می‌‌کنم. بنابراین من همیشه با کتاب هستم؛ کتاب با من زندگی می‌کند و من هم با کتاب زندگی می‌کنم.

#السیرة_والمسیرة_فی_حقائق_و_وثائق
#دار_الصدر
ج‏٢، ص٢٩٢.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خطاط

ترک واجب برای انجام مستحب؟/خاطره اسیر جنگ با عراق



 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

عراقی ها تصمیم گرفتند ما را به زیارت حرم حضرت علی و امام حسین ـ علیهم السلام ـ ببرند، اما وقتی نوبت به اردوگاه ما رسید کسی حاضر نشد در زیر پرچم صدام به زیارت برود. ما می گفتیم اگر ما را به زیارت می برید، چرا در شب عاشور، دو ماه پیش، با ما آن طور رفتار کردید؟

عراقی ها جواب می دادند که آن روز دستور داشتیم شما را بزنیم و امروز هم دستور رسیده که به هر طور ممکن شما را به زیارت ببریم، اما کسی به حرف بعثی ها گوش نداد و همه متحد القول شدیم که زیر پرچم صدام به زیارت نرویم، زیرا آن ها می خواستند از این ماجرا علیه اسلام و انقلاب سوء استفاده کنند. دلیل دیگر این بود که گروهی را که قبل از ما به زیارت برده بودند به آن ها اجازه نداده بودند نماز صبح شان را بخوانند. این مسئله برای ما خیلی سخت بود و با این که یک عمر انتظار زیارت قبر ابا عبدالله الحسین (ع) را داشتیم اما نتوانستیم برای یک امر مستحب (زیارت)، یک امر واجب (نماز) را کنار بگذاریم.

بعد از این اتفاق، نگهبانانِ بعثی ما را بیش از یک ماه مورد ضرب و شتم قرار دادند و بیش از دویست نفر از دوستانمان را عریان کردند و پس از کتک کاری و شکنجه، به ارودگاهی دیگر انتقال دادند و ما تا مدتی از آن ها بی خبر بودیم .

 

نقل از: نماز در اسارت، ص 31 ـ 3

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خطاط

تنبیه آیت الله حائری شیرازی

آیت الله حائری_شیرازی


✍هرگاه خلافی مرتکب می شدم، مادرم نمی گذاشت در خانه کار کنم!

خدا رحمت کند مادرم را. یکی از راه های #تربیت وی این بود که هرگاه از ما خلافی می دید، دیگر کار به ما نمی داد؛ یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب می کرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند می ساخت.

 امروزه بسیاری از ما دقیقاً کار را بالعکس می کنیم؛ یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را به کار وا می دارند یا اگر اذیت کرد، کار او را دو برابر می کنند.

 در نتیجه، چنین بچه ای کار را #تنبیه تلقی می کند، در حالیکه ما #بیکاری را به عنوان تنبیه تلقی می کردیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خطاط